دل شکسته

متفرقه

دل شکسته

متفرقه

بالاخره انتظار به سر آمد و آنچه را که چندین ماه بدنبالش بودم و برایش تلاش کردم، نشد یعنی موافقت نکردند. همه چیز پارتی بازیست. شاید هم پارتی بازی نباشد و خواست خدا اینگونه بوده. نمی‌دانم. به هر حال هر چه که بود مانند سرب داغی بود که بر سرم ریختند و از شدت سوزش سرم را به درد آورد. باید راهی دیگر را برگزینم و تجربه کنم.

انتظار

انتظار چقدر سخت است؟ هفته آینده... وای خدای من... با یک موافقت کاملاً سرنوشتم از این رو به اون رو می‌شود. یعنی می‌شود. امیدوارم. البته اگر خدا بخواهد هر چیزی امکان پذیر است. امید به او.

حکایت بانک زمان




حکایت بانک زمان:

 

تصور کنید حساب بانکی دارید که در ان هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز

می گردد و شما فقط تا آخر شب فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید چون آخر وقت

حساب شما خود به خود خالی می شود .

در این صورت شما چه خواهید کرد ؟

البته سعی می کنید تا آخرین ریال را خرج کنید!

هر یک از ما یک چنین حساب بانکی داریم ؛ حساب بانکی زمان!

هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان می رسد .

هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.

ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده ، می داند.

ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا آورده ، می داند.

ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند.

ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.

ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده .

ارزش یک ثانیه را آن که از تصادفی مرگبار جان به در برده ، می داند.

باور کنید هر لحظه گنج بزرگی است !

گنجتان را آسان از دست ندهید!

 

به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!

 

فراموش نکنید:

دیروز به تاریخ پیوست.

فردا معما است.

و امروز هدیه است